پارت شصت و ششم

زمان ارسال : ۱۰۸ روز پیش

هر زمان که غمگین می‌شد و گریه می‌کرد، سردرد شدیدی به سراغش می‌آمد و حالا هم نیاز شدیدی به یک مُسکن داشت. در سالن را بست و احساس کرد هر لحظه ممکن است از پای بیافتد. از لحظه‌ای که معصومه و نازنین از مزون رفتند، هزاران بار با خودش تکرار کرده بود که باید با پدرش صحبت کند. داشت می‌سوخت از اینکه معین جمله‌ی بی‌رحمانه‌ی پدرش را به رویش نیاورده است... به خاطر همین در مقابل معین بیشتر احساس شرم

1195
144,084 تعداد بازدید
6,451 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۳ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۳ هفته پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • میترا

    00

    کاش سحر همچنان به سریال نگاه می کرد و حرف نمی زد این خیلی بهتر بود تا این دلداری مزخرف

    ۳ روز پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سحره دیگه‌... 🤭

    ۲ روز پیش
  • نیلوفرسامانی

    00

    طفلی فریال.چه قدر مورد تبعیض قرار گرفته🥲💔

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    🥲🥲

    ۲ ماه پیش
  • ایلما

    00

    1به قیافش نمیخوره۲عاشقه دخترمون۳اره حق داره مرد محترمی عطام دهنش چفت وبست نداره😅۴بنظرم باهم کناربیان۵قشنگ میشه

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا معین حق داره... کاملا درکش می‌کنیم🥰 عطا ابهت پدر زن بودن رو داره برای معین

    ۳ ماه پیش
  • ایلما

    00

    خیلی دیگه سخت میگیرن ب معین و فریال یه جورایی حق دارن ولی عاشقن این دوتا اگه عطاکوتاه بیادشاید حل بشه قضیه🥲

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    الان منم به عنوان نویسنده‌ی این قصه می‌ترسم برم با عطا حرف بزنم یه چیزی هم به من بگه😂

    ۳ ماه پیش
  • نسترن

    ۲۷ ساله 00

    💜💖

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚💚

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    دلم برای فریال کباب شد اونجا که گفت بابا یعنی من خودم خواستنی نیستم😥😥۱.سحر که خیلی خوب فرهادوعطا رو توصیف کرد😅 واقعا وقتی دوتا خانواده ازهم شناختی ندارن هرچیزی که به ذهنشون برسه میگن سحر هم همینجور

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ۱ فکر کن دعوا بشه فرهاد کتک بزنه عطا فقط وایسه یه گوشه فحش بده😂

    ۴ ماه پیش
  • رویا (فن ...)

    10

    نه یه گوشه وا نمی ایسته کمربند و در میاره فرهاد و میزنه که بد تر بزن 😂

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    این احتمال هم هست😂👌🏻

    ۴ ماه پیش
  • رویا (فن ...)

    00

    هی مینویسم عطا پارت بعدی باز بی طرف میشم د آخه مرد مومن چی باید بهت گفت الان ؟ معصومه ام که از اون ور ! بسه دیگه 😒😓

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مگه از***شیطون پایین میاد این بشر...🥺☹️

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    3️⃣ 3- نمی دونم چه تصمیمی میگرفتم🤷 ♀️4-خیلی دوستش دارم به معین خیلی میاد و دوست دارم بهم برسن و اصلا معذب نمیشم تازه عشق میکنم وقتی گوگولی حرف های عاشقانه به فریال میزنه😍😎عالی بود مرسی آزاده جونم❤️

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    انقدر بهش بگید گوگولی تا بهش بر خوره نیاد رمان رو پیش ببریم😩😅

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مرسی از تو عزیزم💚💚

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    3️⃣ 3-خیلی بهش حق میدم فشار روی هر دوشون خیلی زیاده ولیی من نمی دونم تو کَتم نمیره مثل گلشن و فرهاد باید بهم برسن آزاده جونم 😎😛😍دلت میاد پسر گوگولی مون و به فریال مهربونم نرسونی؟ جواب تو بلههه😁😈

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    دقیقا جوابم همینه👌🏻 بلهههههههه😂 بله که دلم میاد.... بلههههه

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    3️⃣ 1-هی ازش خیلی بدم میاد پسر دوست مثل رفت بهش دل داری بده بدتر ناراحتش کرد حتی داخل دلداری داداشم نگران فرهاد میرزا که یه خطی یه وقت نی افته روش🤦 ♀️😠2-اره بنظرم کارش خیلی درست بود😍👍

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آخ دقیقا! یعنی در هر لحظه فقط می‌گه فرهاد...☹️ من چقدر می‌گم بیاید از فرهاد متنفر بشید🤔

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    1️⃣چقدر قشنگ تحلیل میکنی👏2️⃣واقعا خیلی گوگولی 😎ولی عطا با بچم خیلی بد حرف زد🤦 ♀️ولی به عطا حق میدم آخ پدر و نگران دردونه اش هست چرا واقعا خیلی ناراحت شدم گناه داشت 🥺

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    از بد حرف زدن که بد حرف زد🙁 معین به کلی ناراحت شد💔 ولی خب مرسی که درکش می‌کنی و می‌گی حق داشته.... پدره و نگران🥺

    ۴ ماه پیش
  • هانا

    00

    شاید عشق واسه آدما ی بار اتفاق بیفته پس فریال باید تا آخر برا رسیدن ب معین بجنگه تا حسرت ب دل نمونه 😔

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مشکل اینجاست که سحر کلی دست روی نقطه ضعفش گذاشت و دختره رو نگران کرد🙁

    ۴ ماه پیش
  • هانا

    00

    من خیلی خوب فریال و درک میکنم واسه منم این اتفاق افتادهر دو خانواده موافق نبودن کسی ک کم آورد و پا پس کشید من بودم الان با وجود زندگی خوبم ولی بعضی وقتا خودم و سرزنش میکنم چراکوتاه اومدم

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    عزیزم🥲 متاسفانه شرایط روحی که آدم توی اون دوره تحمل می‌کنه خیلی سخت و عذاب آوره💔کم نیستن دختر پسرهایی که واقعا آدم‌های خوبی‌ان اما باهاشون مخالفت می‌شه😔

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    ۲.نمیدونم۳.فریال نمیتونه کنار بکشه کلا هرکی عاشق بشه نمیتونه دست بکشه براش مثل مرگ میمونه جدایی از معشوق.من ولش نمیکردم والا توی این قحطی شوهر خوب 😅۴.الان دیگه باهاش اوکی شدم زیاد معذب نیستم

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم امیدوارم دست نکشه🥺🤲

    ۴ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    احساس خوبی نسبت به معین دارم ،رفتار معصومه رو بخاطر فرزندانش تأیید نمیکنم همچنین نحوه برخورد سحر رودر رابطه با موضوع فریال و معین ،هرکدوم سنگ خودشونو به***می زنند

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    هیشکی نمی‌خواد این دو تا درک کنه و عشقشون رو ببینه🙁 حالا فرهاد درسته مشکلی نداره ولی کاری از دستش برنمیاد😩💔

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید